۳۸ مطلب توسط «AR RA» ثبت شده است

مجموعه دورگه ( جلد اول)


  • نام مجموعه: دورگه
  • جلد اول
  • تعداد فصل: ۲۲
  • وضعیت: جلد اول تکمیل شده
  • نویسنده: امید مراد پور
  • کاور: محمد
  • ویراستار: ؟؟؟

منتظر نظرات خوبتون هستم


لینک های دانلود: در ادامه مطلب

  • AR RA
  • جمعه ۲۲ تیر ۹۷

داستان کوتاه: نترس!

کاور موجود نیست


  • نام داستان: نترس!
  • نویسنده: خودم ( آرمان)
  • زبان: فارسی
  • نسخه: PDF


لینک دانلود: به ادامه مطلب مراجعه فرمایید

  • AR RA
  • سه شنبه ۱۹ تیر ۹۷

جان شیرینم



جان شیرینم

ترانه ام را بشنو

ترانه ای که از جان گفتم

روزها می گذرد از آن زمان

اما هر با دیدار تو داغم را تازه می‌کند

ای وصف ناپذیر


جان شیرینم

درنگاه اول زیبایی‌ات را دیدم

درنگاه دوم باطن پاکت مرا به سوی خود کشید

ودر نگاه سوم دیگر منی نبود تا یارای دیدار تو را داشته باشد

حال فقط دیدگان تنهای من نبود بلکه جهان چشم‌هایش را به من قرض داد تا من زیبایی‌ات را وصف کنم اما دیگر زبانی برایم نبود که توانایی وصف تورا داشته باشد


جان شیرینم

ای دلپذیر ترین نغمه باد

ای قشنگ ترین سیمای گل

و ای لطیف ترین تجسم ابر بارانی

باز مرا با خود همراه کن

مرا به شهر قصه ها ببر

به جایی که دوباره افسانه ای دیگر از شانه ی همراه هم سازیم


جان شیرینم

ترانه ای که برایت گفته‌ام را بخوان

فریاد بزن و سرکشانه عطر نفست را در طبیعت رها کن

بگذار دوباره بلبل‌های غره از آواز خود، در شاخه های بی برگی پنهان شوند

بگذار چشم‌هایشان از خجالت خیس شود


جان شیرینم

بگذار دوباره در سیاهی چشمانت خورشید را لمس کنم

بگذار از سرخی لب هایت رزهای وحشی را بوسه زنم

و بگذار دوباره در هوایت نفس بکشم تا دم مسیحاییت مرا غرقه در شور کند


جان شیرینم

با گرمی وجودت سنگ سفید بد قواره را از روی سینه ات کنار زن

و باز مرا در آغوش کش

بیا تا ابد جاودانه مانیم

حتی در تابوت چوبی

جان شیرینم



---------------------------------------

این متن رو چند روز پیش نوشتم. میدونم خوب نیست اما میخواستم نسخه خام این احساس را نگاه کنید و شاید حس کنید.

با تشکر از توجهتون. 

  • AR RA
  • پنجشنبه ۱۴ دی ۹۶

معرفی و دانلود کتاب درجستجو عدن


کاور موجود نیست



  • نام کتاب: در جستجو عدن
  • نویسنده: آتوسا الف. لام.
  • ویراستار: آیدا
  • ژانر: فانتزی، ماجراجویی
  • سایت مرجع: بوک پیج

توضیحات مختصر درباره کتاب:


در سنگ نوشته های آخشیج* آثاری از پنج کلید نیرومند وجود دارد که زمانی به فرمان اهوره ها ( خدایان نیکو سرشت) در شهری کهن در زیر زمین، مدفون گشته است. شهری که امروزه همگان از آن به عنوان افسانه ی عدن یاد می کنند، اولین اجتماعی که در ابتدای خلقت توسط اهوره ها شکل گرفت، مکانی مقدس که دیوان هرگز نتوانند پای در آن نهد. هر که این افسانه را حقیقت شمرد و در جستجوی عدن به دنبال پنج کلید افسانه ای رود، قدرتی فراسوی تفکر بشر بدست خواهد آورد. قدرتی که به واسطه ی آن نه تنها زمان را تحت سلطه ی خویشتن در می آورد بلکه می تواند بر همه ی 4 دنیای موازی از پردیس* گرفته تا آتشگاه* حکومت کند.


لینک دانلود: در ادامه مطلب

  • AR RA
  • جمعه ۱۷ شهریور ۹۶

داستان صوتی: اعترافات یک سارق مادرزاد




  • نام داستان: اعترافات یک سارق مادرزاد
  • نوسنده: وودی آلن
  • ژانر: کمدی ، اجتماعی
  • نوع فایل: صوتی(کتاب صوتی در فرمت MP3)
  • حجم: 4.21 مگابایت
  • مدت: 18 دقیقه

توضیحات:

یک سارق مادرزاد از مجموعه مرگ در می زند نوشته کمیدین، فیلم ساز و نویسنده معروف وودی آلن می باشد. این داستان کوتاه در مورد زندگی یک سارق است دست پا چلفی می باشد که در طول آن اتفاقات بامزه ای رخ می دهد. گوش دادنش رو از دست ندید:)


لینک دانلود: در ادامه مطلب

  • AR RA
  • پنجشنبه ۱۶ شهریور ۹۶

کمیک: راهب(ترجمه شده، چپتر۴ اضافه شد)

راهب(FRIAR)
-------------------------

-------------------------

نویسنده: الکسی گراویتسکی
تصویرگر: آرتم بیزیاف
رنگ‌آمیزی: ایوان ایلیاسو
مترجم: آرمان رئیسی
ادیتور: خانم زهرا، رضا نیری
مصحح: سهیل، رضا نیری
نوع فایل: CBR

خلاصه:
راهب گریم، در تلاش برای جبران اشتباهش، در زمان سفر می‌کند و در مشهور‌ترین نبردهای تاریخ روسیه حضور پیدا می‌کند. اما او چه گناه سهمگینی مرتکب شده؟
دختران زیبا، ماشین‌های گران‌قیمت، جشن‌های دیوانه کننده، زندگی سرخوشانه‌ی پرشده با حباب‌های شامپاین، اندری هیچ یک از این‌ها را نداشته است.
فقط یک افسانه‌ی خانوادگی بچه گانه و صلیبی وجود داشت، که توسط پدربزرگش به او داده شد بود...



  • AR RA
  • دوشنبه ۲۹ شهریور ۹۵

داستان کوتاه: من دزد قبرها بودم


کاور موجود نیست


  • نام داستان: من دزد قبرها بودم
  • نویسنده: استیفن کینگ
  • مترجم: احسان شفیعی زرگر
  • تایپ نوسط پویا و نادر
  • نسخه: PDF
  • سایت منبع: بوک‌پیج

قسمتی از متن داستان:

مثل کابوس بود. مثل خوابی که صبح روز بعد با بیدار شدنت به پایان برسد. اما همین کابوس داشت اتفاق می‌افتاد. رو به رویم نورچراغ قوه ­ی رنکین را می­دیدم؛ چشمی زرد رنگ در تاریکی شب شرجی تابستان. پایم به سنگ قبری گرفت و تقریبا پهن زمین شدم. رنکین به سمتم برگشت و بی‌صدا فحشی داد.
- می­خوای نگهبانو بیدار کنی احمق؟


لینک دانلود: در ادامه مطلب

  • AR RA
  • جمعه ۱۱ تیر ۹۵

داستان کوتاه: باید فرار کنم


کاور موجود نیست


  • نام داستان: باید فرار کنم
  • نویسنده: استیفن کینگ
  • زبان: فارسی
  • ویرایش توسط ممد و مرتضی
  • تایپ توسط پویا
  • نسخه: PDF
  • سایت مرجع: بوک پیج


قسمتی از متن داستان:

ناگهان ازخودم پرسیدم:

- من اینجا چه کار می کنم؟
بدجوری ترسیده بودم. هیچ چیز یادم نمی­آمد. اما ایستاده بودم و داشتم در خط تولید یک کارخانه­ی اتمی کار می­کردم. تنها چیزی که یادم می­آمد این بود که دنی­فیلیپس هستم. انگار تازه از خواب بیدار شده بودم. آنجا نگهبان داشت و نگهبان­ها اسلحه داشتند. خیلی جدی به نظر می­آمدند. آدم­های دیگری هم داشتند کار می­کردند، و به مرده متحرک شبیه بودند. انگارآنجا زندانی بودند...


لینک دانلود: در ادامه ملب

  • AR RA
  • يكشنبه ۶ تیر ۹۵

داستان کوتاه: داغ بر صورت مرد


کاور موجود نیست


  • نام داستان: داغ بر صورت مرد
  • نویسنده: سامرست موآم
  • مترجم: احمد نفیسی
  • زبان: فارسی
  • ویرایش توسط محمد
  • نسخه: PDF
  • سایت مرجع: بوک پیج

قسمتی از متن داستان:

خط پهن و قرمز کشیده شده بود. شاید نشان زخم وحشتناکی بود و من در شگفت بودم آیا اثر
شمشیر است یا برخورد گلوله ای آن را بدین شکل در آورده است. این داغ به صورت گرد ؛ فربه و
بشاش او نمی آمد.
خطوط چهره ی او کم ؛ کوچک و بدون حالت بود. چهره اش با هیکل چاق و تنومند او به طرز
غریبی جور بود.
مردی بود زورمند با اندامی بیش از حد عادی بلند. من هرگز او را جز با پوشش ژنده خاکستری
رنگ ؛ پیراهن خاکی و کلاهی پاره ندیدم. با پاکیزگی آشنایی نداشت.
کارش این بود که هر روز هنگام عصرانه سری به گراند هتل شهر گوآتمالا بزند و دوباره برگردد و
بلیط بخت آزمایی بفروشد. اگر واقعا از همین راه امرار معاش میکرد چیز کمی گیرش می آمد.
چون دیده نمیشد که مشتری پیدا کند ولی گاه بیگاه او را به یک جرعه میهمان میکردند که رد
نمیکرد. فواصل میز ها را مثل کسی که عادت به راه پیمایی دارد به آسانی طی میکرد ، سر هر
میزی توقفی داشت و با یک تبسم خرید بلیط را پیشنهاد مینومد و اگر نمیخریدند با همان تبسم
دور میشد.


لینک دانلود: در ادامه مطلب

  • AR RA
  • دوشنبه ۳۱ خرداد ۹۵

داستان کوتاه: گدا


کاور موجود نیست


  • نام اثر: گدا
  • نویسنده: کی دو پاسیان
  • زبان: فارسی
  • تایپیست: محمد
  • نسخه: PDF
  • سایت مرجع: بوک پیج

قسمتی از داستان:


 

پیش از آنکه پانزده ساله شود، جوانی زرنگ و هشیار بود، روزی به راهی می­گذشت، کالسکه ای او را زیر گرفت و پاهایش شکست و چند روز بعد در بیمارستان بریده شد. از آنروزیکه با عصا حرکت می­کرد، دیگر کاری از او ساخته نبود،جز گدایی کاری نداشت، زن نیکوکاری او را در باغ خود پناه داد لقمه نانی می­خورد،در گوشه ای به سر می برد،­ولی افسوس که آن زن نیز مرد و آن بیچاره از همه­جا ناامید شد و بدون کمک و یاور ماند، روز ها در آن دهکده گدایی می­کرد و هیچوقت از آنجا بیرون نمی­رفت، هرچه به او می دادند قانع بود، مردم دهکده از دست او سیر شده بودند هیچکس برای او احساس ترحم نمی­کرد هروقت او را می­دیدند به یکدیگر می گفتند :
- چرا ما را ول نمیکنی؟ مگر تا روز قیامت باید سربار ما باشی؟ ما را خسته کرده ای!


لینک دانلود: در ادامه مطلب

  • AR RA
  • جمعه ۲۸ خرداد ۹۵
این وبلاگ جایی هست که آثار نویسندگان جوان ایرانی با اجازه خودشون قرار میگیره(و بعضی اوقات ترجمه یا کتاب صوتی).
نویسندگان